2009/06/16

#399

آسد ممل ! دادا دورت بگردم همین امشب دلم تنگه برای تو ...
.
دلم تنگ شد که امشب هیچ جا ندیدمت . دلم تنگ شد که ندیدم امشب در فیس بوک چیزی بنویسی یا عکسی بگذاری و مزه ای بپرانی و یا شلوغ کنی و ملت برایت صدتا کامنت بگذارند . اینجا و در صفحه ام هر جا پا بدهد بتو گیر بدهم و تیکه بیندازم و بعد آنجا در فیس بیایم یواشکی بتو بنویسم "مخلصیم ها" و تو همانجور یواشی جواب بگوئی که "ما بیشتر" . بعد هم گیرها را هیچ به روی خودمان نیاوریم و برویم پی کارمان . الآن فیس بوک را خالی از تو دیدم و دلم تنگ شد که شلوغت نیست . تو انگار هر جا باشی خوشت می آید از شلوغ بازی !

امشب هیچ نوشته ای از تو در بالاترین ندیدم . میدانی ؟ هر بار که می آمدم ، از قصدی به لینک تو نمره نمیدادم که یعنی مثلاً ندیدم بسکه بد جنسم ! بعد همانها که نوشته بودی را خوب به ذهنم نگه میداشتم تا سر فرصت باشم در خدمتت ! ایندفعه که بیائی به خدا با هر 98 تا آی.دی که بالاترین دارم بدون بد جنسی بتو نمره میدهم . دلم تنگ است که امشب در تاپ لینکهای بالاترین نمی نویسند محمد علی ابطحی . امشب یکی از تاپهای ما را تالاپ کرده اند !

الآن بگو ببینم بازداشتی یا که زندان ؟ اگر بازداشتی بازجو را بپیچان بگیر زود بخواب . به آشناها بگو برایت ساندویچ بیاورند شکم خالی نخوابی . برای صبح حتماً یادشان باشد برای تو بیسکوئیت بیاورند . صبح زود که می آیند آدم را ببرند بیسکوئیت خیلی مزه میدهد . تک خوری نکن به سربازها هم بفرما بزن گناه دارند آشناهایشان شهرستان هستند . بازداشتگاه خیلی خوب است . آدم یک عالمه فکر میکند . تو هم فکر کن ولی فکرهای بد بد نکن ! اگر زندانی بگو تا به تو دوتا پتو بدهند . تو یک کمی چاق و چله هم هستی خودت را خوب بپیچان که سرما نخوری . بد است هوادار کروبی خودش چائیده باشد ! اگر پتو ندادند یک نخ سیگار بده با کله برایت می آورند . با سینه کش رفیق شو تا سر غذا بتو ته دیگ هم بدهد . اگر نداد همان یک نخ سیگار چاره کار است . برو تو کار افسر نگهبان ببین حضرت عباسی خودش به کی رأی داده بعد که آمدی بیرون برای ما تعریف کن بخندیم . تو آشنا و اینا زیاد داری زود می آورندت بیرون . اگر نیاوردند ایدفعه یک بسته سیگار هم کاری نمیکند برایت زور نزن ! ولی در عوض من خودم اینقدر برای تو می نویسم که بیاورندم همان تو پیشت . اگر بدانی که همین امشب چقدر دلم برای تو تنگ است میپرسی چرا اینکار را همین الآن نمیکنی ؟ بی جنبه ! حالا ما یک بفرما زدیم !

آنجا که هستی مبادا یکوقت غم تو را بگیرد پف کنی لپهایت قرمز بشود ها ! بد است برای تو با آن گونه های دخترکشی که داری ! اصلاحات هزینه دارد . تو که وضعت خوب است بیشتر میدهی ما بدبختها کمتر . اصلاً مهرورزی که میگویند همین است دیگر !

حالا یک وقت فکر نکنی که دارم قربانت میروم ها ! یا فکر کنی که دلم خواسته بود بشینم یک فص گریه کنم همین الآن هم پشت پلکهایم تر شده باشد ها . نخیر هیچ هم از این خبرها نیست . ما مواضعمان محفوظ است بیرون هم که آمدی حالت را یک عالمه میگیرم . فقط زودتر بیا و صفحه ات را بنویس چونکه میخواهم برایت یک جفت کامنت هم بگذارم . بعداً به روی من نیاری ها ولی هر جا که گفته بودم صفحه تو را هیچوقت نمیخوانم خالی بسته بودم ! آسد مملی ! من همین امشب دلم برای تو تنگ است . خدا کند که زودتر دربیائی . با مرتضوی همکاری کن تا دل ما زودتر باز بشود خب ؟!