2009/01/31

پی پی به این نظام ، پی پی به این قیام ، خمینی ای امام !

.
این عکس تاریخی یـَه لکن بر مسلمان واجب است که آدمهای نیمه بالای عکس را نبیند ! (صدای گریه !)

آنروزی که برمیگشتی ایران و هیچ احساسی نداشتی تقریباً همه فهمیدند چه حسی به ایران داری . همه تان انگار همینجورید : ایران انگار برایتان زن باباست مردمش هم بچه ناخواسته . برای تمام مردم دنیا هم مادرید برای ملت ایران زن بابا . ببینم جریان شماها با این زن بابا چیه ؟! وقتی قرار شد بیائی چه خوب شد که گفتی هیچ مفامی نمیخواهم اگر مقام میخواستی چه شده بود ؟! شکسته نفسی کرده بودی لابد ! وقتی رسیدی هم دویدی رفتی بهشت زهرا ایران را عین ساقی ها بین نخورده مست ها تقسیم کردی بعد روز روشن راست راست گفتی دولت تعیین میکنی . خدائیش ما خیلی شانس آوردیم که تو مقام نمیخواستی ها ! راستی میدانی اگر فیلم همان بهشت زهرا را الآن از ما بگیرند خشتکمان را در می آورند ؟ ما که ندیدیم ولی ظاهراً بر علیه خودت یک حرفهائی زده بودی که نباید میزدی !

امروز راس ساعات ورود تو برایمان بوق کشتی و سوت قطار زدند . یاد سوت زدنهای همان بهشت زهرا افتادم که وسطش یکی با نعره تکبیر گفت و پوز مادمازل بوردا را در طراحی مد زد . الآن دیگر تکبیر هم کمتر میگوئیم ولی تا دلت بخواهد صلوات میفرستیم . بخشنامه میکنند که در اداره ها صلوات بفرستیم خیلی خاصیت دارد آخه . در این سالها باور کن خیلی سعی کردیم که قطارها هم بجای سوت زدن صلوات بفرستند نشد ! اگر میشد امروز چه شده بود . ولی تا دلت بخواهد خودمان عین کشتی ها داریم بوق میزنیم . میگویند از برکات نظام است آره ؟!

چند وقت بعد از آمدنت بدون هیچ وسیله نقلیه زرتی افتادی وسط ماه . از آنموقع گردنمان درد گرفته بسکه برای ندیدن تو همه جا را سر بالا نگاه کرده ایم . آخه تمثالت را زورکی میچپانند توی تخم چشم آدم غریبه که نیستی . منتظری سلام میرساند میگوید ببخشید که چند بار درباره ولایت فقیه اختلاط کردیم . الآن نمیدانم کجاست وگرنه فوری میگفتم . آخه برای لو دادنش جایزه میدهند . یکی از روحانیون شیعه هم عین تو میگفت اسلام در خطر است الآن خودش در خطر است آخه پریروزا در زندان یزد بردنش بند تریاکی ها !

آنروزی که افتادی گردن عراقیها که آنها هم انقلاب بکنند خودت هم دقیقاً نمیدانستی انقلاب به چه دردی میخورد ولی همان روز دقیقاً عراق را کردی همین جوری که الآن هست . اینقدر با مسائل هسته ای صدام ور رفتی که پشیمان شد چرا نجف که بودی نداد وصیتنامه ۲ واحدی سیاسی الهی بنویسی . امروز اگر ما بگذاریم ، وضعشان از ما خیلی بهتر است به همین خاطر نمیگذاریم . تحتمان خیلی میسوزد آخه . تا جائیکه یادم هست عربی ات خوب بود تحت که میدانی کجاست ؟ دیروز قرار شد اماراتی ها ما را عندالورود در فرودگاه انگشت نگاری کنند و همه جایمان را هم بگردند . دنبال ژن تو میگردند به گمانم خاک بر سرها . وقتی این کارها را با ما میکنند ما ناخودآگاه خیلی به جد و آباد تو فکر میکنیم آدمهای مهمی بودند نه ؟!

ولی بخاطر وضع موجودمان حضرت عباسی همیشه خیلی دعاگو و شاکر تو هستیم . مگه جریانش را نشنیده ای ؟ خب برایت میگویم : یارو نان خشک را میزد در آب جوی ، میخورد ، خدا را بشدت شکر میکرد . گفتند دیوانه ای ؟ گفت این شکری که من برایش میفرستم از هزارتا فحش خواهر مادر بدتره اون خودش میفهمه من دارم چی میگم !

راستی من صبح تا حالا نبودم وقتی برگشتم دیدم یکی اینها را توی صفحه من نوشته ! نفهمیدم کی بود . فهمیدی به من بگو حتماً . میگویند غیب میدانی آخه !